معرفی کتاب:اینجا چه میگذرد؟ تجربیات اسلامهراسی ایالات متحده بین [دولت] اوباما و ترامپ
What`s Going on Here?
US experiences of Islamophobia between Obama and Trump
اینجا چه میگذرد؟
تجربیات اسلامهراسی ایالات متحده بین [دولت] اوباما و ترامپ
تألیف دکتر سعیدرضا عاملی– استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکا دانشگاه تهران و سعید خان – استاد مرکز خاور نزدیک، آسیا و مطالعات جهانی دانشگاه ایالتی وایان آمریکا (۲۰۲۰)
دکتر سعیدرضا عاملی و دکتر سعید خان[۱] در جدیدترین کتاب خود، اینجا چه میگذرد؟ تجربیات اسلامهراسی ایالات متحده بین [دولت] اوباما و ترامپ[۲] که بهتازگی از سوی انتشارات مؤسسه اسلامی حقوق بشر لندن منتشر شده است، ابراز میکنند: «مسلمانان از ابتدای مراحل اولیه در تأسیس ایالات متحده نقش داشتهاند» و نقش و حضور تاریخی در آمریکا دارند. این کتاب نمونه مناسبی از شرح چگونگی استعمار تاریخ ایالات متحده بهدست میدهد. نویسندگان در این کتاب، گزارشی همراه با جزئیات از تجربه مسلمانان در آمریکا را با واقعیتهای جالب و تحلیلی کامل در مورد چیستی و شدت این نوع تجربیات ارائه کردهاند.
کتاب با بیانیهای آغاز میشود که برای بسیاری از مورخان استعمار شوکآور و تکاندهنده است: «تاریخ اسلام در آمریکا به پیش از تأسیس این کشور، یعنی نزدیک به ۸۰۰ سال پیش باز میگردد. شواهد علمی وجود دارد که کاشفان مسلمان در اوایل سلطنت عبد الرحمن سوم کوردوبا[۳] در اوایل تا اواسط قرن ۱۰، قاره آمریکا را کشف کردهاند» (ص ۸).
ایوان فن سیرتما[۴]، مورخ آفریقایی-آمریکایی/ گویانی در کتاب آنها قبل از کلمب آمدند[۵] که در سال ۱۹۷۶ منتشر شده است، این استدلال را مستند ساخته است، اما در عین حال مورد حمله شدید مورخان سفیدپوست قرار گرفته است.
عاملی و خان مختصراً به تاریخ مسلمانان در ایالات متحده میپردازند، اما تمرکز کتاب بر وضعیت امروز مسلمانان در آمریکاست. نویسندگان رویکرد ویژه و جامعی را در مطالعه اتخاذ میکنند. آنها نگرش دولت آمریکا به مسلمانان را از دیدگاه بینالمللی و داخلی میدانند. حمایت دولت ایالات متحده از دیکتاتوریهایی مانند عربستان سعودی با تلاش آنها علیه نیروهای ضد امپریالیستی در جهان اسلام حاصل میشود و تا حدود زیادی مشخص میکند که مسلمانان در ایالات متحده چگونه مشاهده میشوند.
مؤلفان رویکردی را اتخاذ میکنند که ترکیبی از تجزیه و تحلیل اسلامهراسی و مبارزه علیه آن است. نمونه بارز مورد کیت الیسون[۶] از مینهسوتاست. وی نخستین مسلمانی است که به نمایندگی در کنگره ایالات متحده انتخاب شد و سوگند وفاداری خود را به پدر بنیانگذار آمریکا و توماس جفرسون رئیسجمهور سوم، با بهدست گرفتن قرآن اعلام کرد. الیسون آفریقایی-آمریکایی و بخشی از سنت تاریخی مسلمانان است که در آفریقا ربوده شده و به آمریکا منتقل شدهاند. تخمین زده میشود ۲۰ درصد از آفریقاییهای برده مسلمان بودهاند. سفیدپوستان محافظهکار الیسون را متهم به اسلامگرایی مخفیانه کردند که قصد داشت قانون شریعت را در زمانی که نماینده کنگره بود، اجرا کند. آنها ادعا کردند که سوگند الیسون باطل است، زیرا قرآن کتاب مقدس نیست و بنابراین بیانیه وی باطل و بیمعناست.
نویسندگان به ویژگیهای عجیب در تاریخ اسلام در آمریکا اشاره میکنند. آنها بهخصوص، به رابطه ناسازگار بین جامعه اولیه مسلمانان که ایدئولوژی و عمل ریشهکرده در مبارزات نژادپرستی دارند، با گروهی از تازهواردان، بهخصوص از دهه شصت قرن بیستم به بعد متمرکزند. «بخش اعظم این ناسازگاری محصول شک و تردید در مورد اعتبار اسلام است که مسلمانان آمریکایی- آفریقاییتبار عملی کردند، بهویژه آنهایی که متعلق به امت اسلامیاند. با توجه به تأکید زیاد بر هویت نژادی، همچنین انگیزههای سیاسی ناسیونالیسم ملت سیاه، مسلمانان مهاجر از توانایی دستیابی به یک امر مشترک- یعنی یک زبان دربرگیرنده- احساس ناتوانی میکنند» (ص ۴۴).
زمینهیابی
نویسندگان یک فصل کامل را به اسلامهراسی و نژادپرستی در شیکاگو و دیترویت اختصاص دادهاند. دیترویت شهری است که در آن والاس وارد محمد[۷]، امت اسلام را تأسیس کرد. پس از ناپدید شدن اسرارآمیز وی، الیجاه محمد[۸] نهاد تازهتأسیس امت اسلام را به شیکاگو منتقل کرد و بهدلیل کار مالکوم اکس[۹] و عضو برجسته نهضت وی، محمد علی، تمایز ملی کسب کرد. جامعه مسلمانان شیکاگو ۴۰۰ هزار عضو دارد که در میان آنها بسیاری از فلسطینیها قرار دارند. جامعه تحت آزار و اذیت روشمند دولت است: خبرچینی، نفوذ به مساجد توسط اف.بی.آی، نظارت شدید، مصاحبههای منظم در خانه توسط مأمورین اف.بی.آی.، همه جوی از خفقان علیه اسلام و فضایی برای حملات خشونتآمیز اسلامهراسانه ایجاد میکند. این فشارها همچنین، بر کسانی که با مسلمانان همبستگی نشان میدهند، نیز اعمال میشود. برای مثال، نویسندگان از لاریشیا هاوکینز[۱۰]، مسیحی و اولین زن آمریکایی_ آفریقاییتبار، یاد میکنند. وی زنی است که در دانشگاه واتون کالج مشغول به کار است و مؤسسه کوچک انجیلی را اداره میکند که حدود ۳۰ دقیقه از مرکز شهر شیکاگو فاصله دارد.
در دسامبر ۲۰۱۵، وی در فیسبوک اعلام کرد که حجاب خود را در همبستگی با زنان مسلمان حفظ میکند تا نشان دهد که حجاب به هدف مشهود تبعیض، تعصب، آزار و اذیت و خشونت تبدیل شده است. با وجود اینکه وی شغلی دائمی و سابقهای طولانی داشت، مدیران دانشگاه با فرستادن وی به مرخصی و پس از آن خاتمهبخشیدن به کار او، پاسخ حفظ حجاب او را دادند. دانشکده از فارغالتحصیلانش انتقادهای قابلتوجهی دریافت کرد. برخی منتقدان از اهداکنندگان قابلتوجه موقوفات ویتون بودند. آنها تهدید کردند که از کمکهای بیشتر خودداری خواهند کرد، مگر اینکه و تا زمانی که دانشکده علیه آنچه تصور میکردند اقدامی غیرقابلقبول برای اسلام و مسلمانان است دست بر دارد.
این کتاب شامل موارد بسیاری است که چگونه مسلمانان در آمریکا زندگی و چگونه نژادپرستی و اسلامهراسی را تحمل میکنند و در زمینهای نظری قرار داده میشوند. نویسندگان از مفهوم «جرایم نفرت» استفاده میکنند: «جنایات نفرت علیه افراد و گروهها طیف گستردهای از رفتارهای مجرمانه را شامل میشود، از جمله تبعیض، ارعاب، آزار و اذیت، خرابکاری، حمله و قتل. این رفتارها از نظر شدت و تأثیر آن بر جامعه مسلمانان متفاوت است. این نوع جرایم اساساً در نفرت مشترک است. علاوهبر این، تمایل به خشونت در این نوع جرایم بیشتر از جرایم دیگر است» (ص ۹۳).
نویسندگان در خصوص نژادیدیدن دین اسلام در ایالات متحده متذکر شدهاند: «جنایات نفرت علیه مسلمانان در ایالات متحده با مفهوم نژادپرستی قابل توضیح است. … با وجود تنوع نژادی جمعیت مسلمانان آمریکا، مسلمانان در ایالات متحده از طریق نژاد تعریف میشوند. این بدان معناست که بر اساس ویژگیهای نژادی، تهدیدی بالقوه شناخته میشوند. این هویت نژادی فرایندی است که توسط آن مسلمانان از طریق اختلافات نژادی مانند رنگ پوست، همچنین با ویژگیهای فرهنگی درک شده از نمادهای اسلامی مانند ریش یا روسری شناسایی و برچسبگذاری میشوند. در حالی که مسلمانبودن ذاتاً مربوط به نژادی واحد نیست. مسلمانان از طریق خصوصیات نژادی داوری میشوند که با جنبههای فیزیکی و ظاهری مشخص میشود» (ص ۹۴).
پیمایش
نویسندگان کتاب با استفاده از چارچوب مفهومی یکپارچه و جامعی در خصوص جرائم نفرت، در سال ۲۰۱۹ پیمایشی در مورد تجربیات مسلمانان از نفرت، خصومت و تبعیض در ایالات متحده انجام دادهاند. این پیمایش بر اساس ۳۳۴ پرسشنامه انجام شده است. این ماهیت فراگیر اسلامهراسی در ایالات متحده را نشان میدهد. دادههای آنها، جزئیات گستردهای را راجع به تجربیات روزمره مسلمانان در خصوص نفرت نشان میدهد، اما نقطه امیدی نیز وجود دارد. مسلمانان بسیار خوشبینانه عمل میکنند که اگر افراد ارتباط شخصی بیشتری با مسلمانان داشته باشند، نگرش به آنها و اسلام بهبود مییابد. نویسندگان نتیجه میگیرند: «تماس بین فردی مؤثرترین پادزهر برای تصویرسازی منفی و لفاظی درباره مسلمانان است. این واقعیتی مشهود است» (ص ۱۴۶).
مسلمانان آمریکایی ماهیت فراگیر و تهدیدآمیز اسلامهراسی را در ایالات متحده تشخیص میدهند. با این حال، اگرچه میزان جرم و نفرت ضد اسلامی بسیار زیاد است، باید تأثیر منفی آن بر قربانیان نیز درک شود که این موضوع را با طبقهبندی آن بر اساس شدت درک شده میتوان انجام داد.
در پنج گروه جرائم نفرت که در این کتاب طبقهبندی شده است، تجربه اسلامهراسی در بین مسلمانان در آمریکا بهشدت تحت تأثیر «سیاست نفرت» قرار دارد، یعنی سیاستهای اتخاذشده دولت با هدف قرار دادن جمعیت مسلمان. حدود سهچهارم از پاسخدهندگان (۴/۷۴ درصد) «سیاست نفرت» را قدرتمندترین عامل تجربه اسلامهراسی عنوان کردهاند. پس از آن، «بازنمایی نفرت» (۹/۶۹ درصد) و «ایدئولوژی نفرت» (۳/۶۸ درصد) را بسیار نزدیک به سیاست نفرت درک کردهاند.
طبقهبندی جرایم نفرت در تایپهای پنجگانه، صرفنظر از قابلیت تحلیلی آن در آزمون رویکرد نظری در زمینه خاص کشورها، همچنین از نظر آسیبشناسی و سیاستگذاری، حوزههای بحرانی در این نوع جرایم در مورد منطقه یا کشور مطالعهشده را بهتر نشان میدهد.
«بازنمایی نفرت» عمدتاً مربوط به ایجاد نفرت از طریق رسانههای جمعی است. «ایدئولوژی نفرت» گستردهتر است و تمام موارد نفرت از اسلام، از جمله مشاهده اقدامها یا گفتارهای بیانشده در جامعه علیه مسلمانان را شامل میشود. «نفرت عملی» بهمعنای درک شهروندان از تعلقداشتن به جامعهای تحت نفرت است. این شهروندان عواقب آن را در زندگی روزمره با شدت کمتری (۶/۴۱ درصد) احساس میکنند. این در حالی است که حداقل میزان تجربه «نفرت بهعنوان تبعیض»، (۹/۳۳ درصد)- بهمعنای تجلی اسلامهراسی بهمنزله تبعیض در روابط اجتماعی یا قوانین است.
موضوع حائز اهمیت در این پژوهش، بالابودن شاخص پراکندگی در آن نسبت به تحقیقات قبلی در مورد جرایم نفرت در آمریکای شمالی و غرب اروپاست. بالابودن نسبی این شاخص، نشاندهنده همگنی کمتر دادهها و بهعبارت دیگر، تنوع بیشتر در تجربه شخصی مسلمانان، بهعنوان قربانیان جرایم نفرت در ایالت شیکاگو، است.
توصیهها
توصیههایی که از این پژوهش بهدست آمده است با این واقعیت هولناک همراه است که اسلامهراسی مظهر نژادپرستی ساختاری در ایالات متحده است. ناآرامیهای اجتماعی ناشی از قتل جورج فلوید بهدست پلیس همین موضوع را ثابت میکند. این رویداد را میتوان نقطه عطفی در سیاست ایالات متحده دانست که زمینه مناسبی را برای بهچالشکشیدن نژادپرستی در این کشور فراهم میکند.
- دستگاه قضایی یکی از حوزههایی است که مسلمانان میتوانند از آن سود ببرند. راهبرد روزافزون رایج و موفق در بهچالشکشیدن قوانین ضد اسلامی، بهویژه در مورد ایجاد اماکن عبادی، یکی از این موارد است. چالشهای سیاستی در چندین ایالت موجب پیروزی جوامع اسلامی شده است، زیرا پس از اینکه دادگاه این نوع اقدامات را غیرقانونی اعلام کرد، پیروزیهایی حاصل شده است. دوم، جامعه مسلمانان آمریکا تنها هدف تعصبات نیست؛ نفرت پدیدهای متقاطع است.
- حملات علیه مسلمانان اغلب راجع به مسئله آزادی مذهبی نیست. این حملات همچنین، بر سایر موارد قانون (از جمله تحریم مسلمانان) تأثیر میگذارد، از جمله بر برخورداری از حمایت برابر، روند قانونی و حقوق اساسی. این موضوع مستلزم راهبردهای قانونی چند جانبه و همکاری با سایر آمریکاییها و گروههای تحت ستم است که باید با اشکال مختلف نفرت و تبعیض و حمله به آزادیها مقابله کنند. این نوع همکاری و ایجاد ائتلاف باید به مبارزه با سخنگفتن از نفرت سیاستمداران گسترش یابد، که روشی بهینه برای بهچالش کشیدن گفتار مسموم از طریق بسیج تودهوار است که نهتنها مسلمانان آمریکایی بلکه سایر گروههای حامی را در بر میگیرد.
- برای آمریکاییهای مسلمان ضروری است که همبستگیهای مدنی را تقویت کنند. این حتی در سطح همسایگان، دانشآموزان مدرسه و همکاران محقق میشود. تأثیر چند برابری چنین تعاملاتی در توانایی آنها برای ایجاد احساسات مثبت در مورد کل جامعه بیاندازه است. مسلمانان آمریکایی پیش از این بهخوبی در بافت اجتماعی وسیعتری ادغام شدهاند. آنها در انواع مشاغل خدمت میکنند و اکثر آمریکاییها احتمالاً نمیدانند که پزشک، معلم، کارمند بانک، وکیل، داروساز، دستیار خرده فروشی یا پاسخدهنده اورژانس مسلمان است.
- تماس بین فردی مؤثرترین پادزهر برای تصاویر منفی و لفاظی درباره مسلمانان است. مردم به موقعیتهایی که در این زمینه ایجاد میشود، بهمراتب بیشتر اعتماد دارند. تعامل با آمریکایی مسلمان، اقدامی بهمراتب معتبرتر از آن چیزی است که اسلام یا مسلمانان از طریق بیانیه شخص ثالث یا گزارش رسانهها ارائه میدهند.
- روایت تحریفشده رسانههای اصلی منبع مهم اسلامهراسی است. مقابله با آن مستلزم بازنمایی کافی جوامع در همه ابعاد اقدامات رسانهای، از جمله روزنامهنگاران، است که اخبار را پوشش میدهند. امروز نیازی اساسی برای پوشش عادلانه و منصفانه رسانهای مسلمانان وجود دارد که بتوانند آزادانه در مورد همه موضوعها صحبت کنند، نه اینکه بهمنزله نشانههای منفعل یا تبلیغاتی در قالبهای اجتماعی فرمدهیشده ظاهر شوند.
- مبارزه با روایات رسانهای مسموم در مورد آمریکاییهای مسلمان، به هوشیاری و تحقیقات گسترده رسانهای نیاز دارد. این امر مستلزم این است که مسلمانان، بهویژه پس از انتشار مطلبی که تبلیغ منفی دارد، روایت خود را ارائه دهند. در چنین شرایطی، آمریکاییهای مسلمان باید از رسانههای در دسترس بخواهند که به آنها فرصتی برای پیشبرد موقعیت جایگزین داده شود. در این نوع فعالیتها، آمار و مستندات اهمیت محوری دارد.
- مسلمانان آمریکایی باید با گفتن دادههای غیرقابلانکار درباره جامعه خود، در گفتمان عمومی و ایجاد روایت خود سهیم باشند. برای دستیابی به این هدف، ایجاد روابط با روزنامهنگاران و سردبیران رسانههای مختلف بسیار مهم است. این امر باعث میشود تا دید بیشتر این افراد در زمینه منابع بالقوه، پایدار و دقیق برای روزنامهنگاری ایجاد شود.
[۱] Saeed A. Khan
[۲] What’s Going on Here? US experiences of Islamophobia between Obama and Trump
[۳] Abd Ar-Rahman III of Cordoba
[۴] Ivan van Sirtema
[۵] They Came Before Columbus
[۶] Keith Ellison
[۷] Wallace Fard Muhammad
[۸] Elijah Muhammad
[۹] Malcolm X
[۱۰] Larycia Hawkins